1-topshiriq. Gap tuzing va yozing.
برای خرید ،هنگامی که مسعود ،احمد آقا ،می خواست، به مغازه، برود.
به یک گواهی نامه، چشمش، رانندگی اُفتاد.
از روی زمین،گواهی نامه را برداشت ، تا صاحبش را پیدا کند.
احمد آقا ،وقتی به مغازه، رسیدو از او،صاحب گواهی نامه،برای پیدا کردن، کمک خواست.
من پشت شیشه مغازه ،احمد آقا گفت: چیزی بنویس ،که بچسبانم تا صاحب گواهی نامه بخواند و بیاید آن را بگیرد.
از احمد آقا گرفت، مسعود کاغذ و قلم، اما نمی دانست از کجا شروع کند و چه بنویسد.
معلم درس فارسی ،در همین موقع آقای جوادی که، مدرسه مسعود بود از راه رسید و از ماجرای پیدا شدن گواهی نامه با خبر شد.
از نوشتن نترس، آقای جوادی به او گفت: مسعود جان، نوشتن هم مثل حرف زدن است.
ما می توانیم به همین راحتی که حرف بزنیم بنویسیم.
ما می خواستیم، مسعود نفس راحتی کشید و گفت: هیچ چی آقا، بگیم این گواهی نامه اینجا پیدا شده.
نشونی اونو بده به احمد آقا،هر کی گم کرده، و اونو بگیره.
حالا همین ها را،آقای جوادی گفت: آفرین! روی کاغذ بنویس.
Dostları ilə paylaş: |