“DaDar kelos” matnidagi old qo’shimchli so‘zlarni aniqlang.
“Dar kelos” matni matnidagi yangi so’zlarni o’zlashtirib, topshiriqlani bajaring.
Dar kelos
در کلاس
امروز هنگام تنفس من واحمد در باره گردش فردا صحبت کردیم. احمد مرا دعوت کرد: بیا فردا با هم بگردش برویم. من پرسیدم: کجا برویم؟ اول بتاتر برویم و بالت فرهاد و شیرین را تماشا کنیم و بعد از ظهر برای گردش به پارک برویم. من پرسیدم: در پارک چه کنیم؟ احمد جواب داد: تو می دانی که در پارک سالن شطرنج هست آنجا برویم و با هم بازی کنیم دعوت اورا پذیرفتم. در این وقت زنگ زدند و ما به کلاس رفتیم. درس زبان فارسی بود. دانشیار زبان فارسی آمد و اول مرا پای تخته خواست . من رفتم و تخته پاک کن را بر داشتم. از دانشیار پرسیدم: تخته را پاک کنم؟ من تخته را پاک کردم. دانشیار جمله فارسی خواند و گفت: خوهش می کنم این جمله را روی تخته بنویسید. من گفتم: گچ نیست با چه بنویسم. در این وقت احمد از دانشیار پرسید: گچ بیاورم؟ دانشیار گفت: بله، بفرمایید گچ بیاورید. دانشیار چند جمله فارسی خواند و من روی تخته نوشتم. یکی از دانشجویان پرسید ما هم این جملات را بنویسیم؟ دانشیار گفت: وقتیکه روی تخته می نویسد شما هم در دفتر خود بنویسید. احمد گفت: با مداد بنویسم یا با قلم؟ دانشیار گفت با مداد ننویسید، با قلم بنویسید. دانشیار چند جمله دیگر هم گفت و ما این جملات را نوشتیم. من دو کلمه را درست ننوشتم و دانشیار اصلاح کرد. من پرسیدم: این کلمات را دو باره بنویسم؟ دانشیار جواب داد : بله، این کلمات را دو باره بنویسید و خوب یاد بگیرید. بعد از من دانشیار احمد را پای تخه خاست. او هم چند جمله فارسی نوشت. احمد هم مانند من دو یا سه کلمه را درست ننوشت. دانشیار اشتباهات اورا اصلاح کرد .بعد از اصلاحات دانشیار احمد این کلمات را چند بار تکرار کرد. رویهمرفته دانشجویان کلاس ما درس زبان فارسی را خوب می دانستند و دانشیار راضی بود.