تمرین ٢٣٧. به سوال های زیر جواب بدهید.
۱. ابوالقاسم فردوسی کی تولد یافت؟ ۲. سالیان کودکی و جوانی را چطور به سر برد؟
۳. چند سال از عمد خویش را بر سر این کار بزرگ نهاد؟ ۴. فردوسی شاهنامه کدام شاعر را در شاهکار جاوید خود را جا داد؟ ۵. وزن شاهنامه کدام بحر بود؟ ۶. فردوسی کدام مطلب ها را در طی داستان های خود آورده است؟ شاهنامه به چند بخش تقسیم می شود؟ ۷. فردوسی پس از ختم شاهنامه را از طوس به کجا برد و به کی تقدیم کرد؟ ۸. فردوسیپس از مسافرت باین شهر بر خلاف انتظار خود مورد توجه و محبت پادشاه غزنوی قرار گرفت یا نه؟ ۹. سلطان محمود غزنوی در برابر هر بیت شاهنامه چه تعهد کرده بود؟ ۱۰. فردوسی درهم محمود را به کی بخشید؟ ۱۱. در اثر فردوسی عواطف ملی و ارمانهای انسانی چطور اعکاس یافته است؟
تمرین ٢٣٨. جاهای خالی را پر کنید.
می نویسند، حاکم طوس نسبت به فردوسی و برادرش ... و فردوسی تحمل آن نارحتی را ننمود و ... عازیم غزینین گردید. با خود گفت: – این جماعت... از ملازمان شلطانند، ... می روم و حال خود را بیان می کنم. فردوسی چون بجمع ... نزدیک شد، آنها با یکدیگر گفتند: این ... عیش مارا بهم خواهد زد و بهتر است چون پیش ما آید هر کدام ... گفته و مصرعی چهارم آن را که ... باشد از او بخواهیم. آنها... را با او در میان گذرانند . فردوسی قبول کرد:
عنصوری گفت: چون ... تو ماه نباشد روشن
فرخی گفت: همرنگ رخت گل نبود در...
عسجدی بر زبان راند: ... همی گذر کند از جوشن
فردوسی فی البدیه گفت: مانند ... گیو در جنگ پشن!
فردوسی حکایت را بطور... برای آنها تعریف کرد. با اینکه شعرا... کردند که فردوسی وارد دربار نشود. ... فردوسی سلطان محمود را... و از جانب او مامور ... شاهنامه گردید.
واژه ها
ham
|
– niz
|
نیز
|
mashhur
|
– bar jaste
|
بر جسته
|
aralashtirilgan
|
– omixte
|
آمیخته
|
ochmoq
|
– go‘shudan
|
گشودن
|
epik, qahra –monlik
|
– hamosi
|
حماسی
|
nohiya
|
– nohiye
|
ناحیه
|
tirilgan
|
– zende sho‘dn
|
زنده شدن
|
yoshlikdan
|
– az no‘ujavoni
|
از نوجوانی
|
sofdillik
|
– pokdomoni
|
پاک دامنی
|
tinch
|
– osoyish
|
آسایش
|
donishmandlik
|
– xeradmandi
|
خردمندی
|
yashamoq
|
– sar bo‘rdan
|
سر بردن
|
saroy
|
– kox
|
کاخ
|
yashamoq
|
– zistan
|
زیستن
|
...dan so‘ng
|
– pas az
|
پس از
|
kuylamoq
|
– so‘rudan
|
سرودن
|
farqli ravishda
|
– bar xelof
|
بر خلاف
|
boshlamoq
|
– og‘oz kardan
|
آغاز سرودن
|
tuzmoq
|
– pey afkandan
|
پی افکندی
|
o‘z(olmosh)
|
– xish
|
خویش
|
va’da bermoq
|
– ta’ho‘d kardan
|
تعهد کردن
|
boshga tushmoq
|
– bar sar nehodan
|
بر سر نهادن
|
sotuvchi
|
– faqo‘i
|
فقاعی
|
olingan
|
– maxaz
|
ماخذ
|
hodisalar
|
– svonehe (sonehe)
|
سوانحه(سانحه)
|
asosiy
|
– o‘mde
|
عمده
|
qaramoq
|
– negarestan
|
نگرستان
|
o‘rta
|
– avoset
|
اواسط
|
aldamoq
|
– ferib dodan
|
فریب دادن
|
asr
|
– qarn
|
قرن
|
nolimoq
|
– nolimoq
|
نالیدن
|
boshchiligida
|
– farmonravoi
|
فرمانروای
|
qiyinchilik
|
– nekbat
|
نکبت
|
tuzatish, yaratish
|
– tadvin kardan
|
تدوین شدن
|
charchatmoq
|
– fersudan
|
فرسودن
|
bundan tashqari
|
– elove bar in
|
علاوه بر این
|
qodirlik
|
– tavonoi
|
توانایی
|
og‘zaki
|
– shefohi
|
شفاهی
|
namoyon bo‘lmoq
|
– padid ovardan
|
پدید آوردن
|
yozma
|
– katbi
|
کتبی
|
tuyg‘u
|
– avotef
|
عواطف
|
qo‘lga tushmoq
|
– bedast o‘ftodan
|
بدست افتادن
|
aks etgan
|
– okos yoftan
|
اعکاس یافتن
|
yig‘indi, jami
|
– majmu’
|
مجموع
|
asrlar
|
– a’sor(asr)
|
اعصار(عصر)
|
umarboqiy
|
– jovid
|
جاوید
|
chidamoq, ko‘tarmoq
|
– tahammul namudan
|
تحمل نمودن
|
kiritgan
|
– jo dodan
|
جا دادن
|
azm qilmoq
|
– a’zim qilmoq
|
عزیم
|
aniq, nozik
|
– daqiq
|
دقیق
|
oliy, muhim
|
– bo‘landpoye
|
بلندپایه
|
mavzu , maqsad
|
– matlab
|
مطالب
|
saroy
|
– darbor
|
دربار
|
ijtimoiy
|
– ijtimo‘i
|
اجتماعی
|
xodimlar
|
– xo‘dame
|
خدمه
|
axloqiy
|
– axloqi
|
اخلاقی
|
tartiblangan
|
– mutarteb sho‘dan
|
مترتب شدن
|
ichida
|
– tey
|
طی
|
qishloqi
|
– rustoi
|
روستای
|
bo‘lim,qism
|
– baxsh
|
بخش
|
tartibsiz holga keladi
|
– beham xohad zad
|
بهم خواهد زد
|
mifologik
|
– asatri
|
اساطری
|
yomg‘ir
|
– boron
|
باران
|
qo‘zg‘alon
|
– qayom
|
قیام
|
kiprik
|
– mijgon
|
مژگان
|
oxiri
|
– avoxer
|
اواخر
|
o‘tmoq
|
– go‘zor kardan
|
گذار گردن
|
asr
|
– ahd
|
عهد
|
sovut
|
– jushan
|
جوشن
|
aytish kerak
|
– boyad go‘ft
|
باید گفت
|
nayza
|
– senon
|
سنان
|
birdaniga
|
– filbadiye
|
فی البدیه
|
shoirlar
|
– shuaro
|
شعرا
|
bishan
|
– peshan
|
پشن
|
tarifladilar
|
– ta’rif kardan
|
تعریف کردن
|
so‘radilar
|
– suvol kardan
|
سوال کردن
|
kelishmoq
|
– tute kardan
|
توطئه کردند
|
|
|
|
مورد توجه کسی قرار گرفتن mured tavajjo‘he kasi qroq gereftan – Biror kishining e’tiboriga tushmoq
مایه خشم او گشت moyeye xashm u gasht – Uning g‘azablanishiga sabab bo‘ldi
سر مست شدن sare mast sho’dan – Xursand bo‘lmoq
بر حسب اتفاق batr hasb ittefoq – To‘satdan
فایده بر آن مترتب باشد
درس چهلم QIRQINCHI DARS
خط و خط نویسان نامدار ایران
خط به علامتهای گفته می شود که بر کلمات زبان معینی دلالت کند. خط یکی از اختراعات بزرگ انسان است. اما این اختراع یکدفعه و به وسیله یک تن و یک زمان انجام نگرفته است. بلکه با گذاشته روزگاران دراز راه تگامل پیموده و در میان ملل عالم شکلهای گوناگون یافته است.
یکی از خطوط متداول دنیای قدیم خط میخی است. ایرانیان در دوره هخامنشیان گونه ای از آن را که نسبت به انواع مشابه خود کامل تر بوده است. به کار می برده اند.این خط با چهل و دو حرف و از چپ به راست نوشته شده است. خط میخی پس از سلسله هخامنشی متروک گردیدو نزدیک به دو هزار سال خواندن و نوشتن آن به فراموش پیوست تا جایی که خطوط می خی سنگ نوشته های که در سینه کوه ها و صخره ها جای داد اشکال صُوَر سحر و جادو انگاشته شد و به اقوام نیمه وحشی روزگاران بسیار قدیم منسوب گردید.
سرانجام در طی صد و پنجاه سال گذشته به همت گروهی از دانشمندان این خط خوانده شد و پرده از اسرارآن بر کنار رفت.
پس از دوره هخامنشی در زمان اشکانیان و ساسانیان ، نیاگان ما خطی داشتند که به خط پهلوی معرف است. کتاب های که از دوره ساسانی باقی مانده اغلب به این خط است. خط پهلوی مانند خط فارسی امروز از راست به چپ نوشته می شود و شانزده حرف بیشتر نداشت و از این جهت خواندن آن بی اشکال نبود.
علاوه برخط پهلوی و میخی خط دیگری از نیاگان ما باقی مانده است که از کاملترین خطوط عالم به شمار می رود. این خط خط اوستایی است که اوستا کتاب مقدس زرتشتیان را بدان نوشته اند.
پس از آنکه ایرانیان به دین اسلام گرویدند. با خط عربی که آن را خط کوفی می نامیدند آشنا شدند و اندک اندک برای نوشتن از الفبای عربی استفاده کردند و زبان فارسی را با این خط نوشتند. سپس به مرور تغیراتی در آن داده شکل های آن را زیباتر و کاملتر ساختند. ایرانیان در این دوره علاوه بر آن که از خط برای تفهیم و تفاهیم استفاده می کردند. با زیباتر کردن شکلهای آن و ابداع خطوط گوناگون زمینه را باری ظهر هنر خوشنویسی نیز آمده می ساختند.
نخستین ایرانی که به خوشنویسی شهرت یافت عالم و هنرمند نامدارابن مُقله بود. وی از جمله کسانی است که از روی خط کوفی خط جدیدی ساختند . چون خط جدید به سهولت خوانده و نوشته می شود. به زودی رواج گرفت و خط کوفی را منسخ ساخت و به همین جهت خط نسخ نام گرفت. نسخ یعنی از بین بردن و متروک ساختن.
ایبن مُقله که نام ک.چکش محمد و نام پدرش علی و اصلاً از مردم بیضای فارس بود. در باغداد زاده شد و در همان شهر تحصیل کرد و در دستگاه خلفا به خدمت ... نخست به فرمانروایی فارس رسید و سپس سه نوبت وزارت یافت و از آنجا که در هنر و دانش و تدبیر یگانه روزگار بود. محسود بد اندیشان قرار گرفت . در نزد خلیفه از وی بد گویی کردند و به خیانت متهمش ساختند تا گرفتار شد و به زندان افتاد و برای آن که از نوشتن باز بماند.... فرمان خلیفه دیت راست وی را از بازو قطع کردند. مرد ودانای روزگار که همتی بلند و استوار داشت خم بر ابرو نیاورد. عزم کرد قلم به بازوی راست بندد و تمرین خط کند و چنین کرد . دیری نگزشت که هم با بازوی بریده و هم دست چپ توانست مانند سابق خوش بنویسد.
هنرمند نامدار سر انجام به سال ۲۲۸ در زندان به فرمان خلیفه کشته شد. در این موقع ۵۶ سال داشت.
پس از ابن مقله ابن بوّاب و یاقوت مستعصمی از معروفترین خوشنویسان زمان خود بوده اند. یاقب معاصر سعدی بود و به واسطه انتساب به مستعصم آخیرین خلیفه عباس یاقوت مستعصمی نامیده شده است.
در مدت چهار صد سالی که بین ابن مقله و یاقوت گذاشت خط نویسان بزرگی در نقاط مختلف کشورهای اسلامیبه ظهر پیوسته و خطوط جدیدی ابداع کرده بودند. در زمان یاقوت این خطوط شکل گرفت و به اقلام ستّه محدود گردید که عبارتنداز: محقق، ریحان، ثلث، نسخ، توقیع و رقاع که همه از کوفی اقتباس گردیده است.
پس از یاقوت در آغاز قرن هشتم . باب تازه ای در خوشنویسی باز شد. یاقوت شاگردان بسیاری تربیت کرد که همه ایرانی بودند و از این پش مدت دو قرن مراکز خوشنویسی اسلامی در ایران و به خصوص در خراسان و فارسی و آذربایجان بود.
از اواسط قرن هشتم هجری به بعد به تناوُب سه خط دیگری در میان خطوط اسلامی جلوه گر شد که باید آنهارا خطوط خاص ایرانی دانست. زیرا اگر چه الفبای این خطوط همان الفبای ماخوذ از خط کوفی است ولی شکل و ترکیب آنها را با دیگرخطوط اسلامی متفاوت است و حتی می توان شباهتهایی بین آنها و خطوط باستانی پیدا کرد.
ایرانیان با سلیقه مخصوص خود در اندک زمانی شیوایی این سه خط را که به نام های تعلق، نستعلیق نامیده می شوند به درجه کمال رسانیدند و با اینکه خطاطان دیگر کشورهای اسلامی از این خطوط تقلید کردند.
خط تعلیق که در آغاز خط تحریر و برای نوشتن فرمانهای و نامه ها به کار می رفت به واسطه زیبایی خاصی که در شکل حروف و کلمات و سطور آن مشهور بود. موضوع خوشنویسی و هنرنمای گردید و استادان زبردستی در این شیوه به ظهر رسیدند که نامبردار ترین آنان خواجه اختیار الدین منشی گنابادی است.
نستعایق که آن را به حق عروس خطوط اسلامی لقب داده اند . نخستین بار به وسیله میر علی تبریزی به طرز زیبای نوشته شد و از آن پس گروهی از خوشنویسان از جمله میر علی هروی در تکاملآن کوشیدند تا در روزگار پادشاهی شاه عیاس صفوی بزرگترین خط نویسی همه اعصار یعنی میر عماد قزوینی ظهر کرد.
میر عماد به سال ۹۶۱هجری قمری در قزوین دیده به جهان گشود و به سال ۱۰۲۴ در اصفهان به وسیله افراد ناشناخته ای به قتل رسید. دوران طفولیت خود را در قزوین گذرانید و آنگاه به تبریز رفت و نزد یکی از استادان آن عصر هنر خوشنویسی را به کمال فرا گرفت. آنگاه سالهای دراز در شهر های مختلف در داخل و خارج کشور به سر برد تا سر انجام به اصفهان که پایتخت بود رفت و شانزده سال آخر عمر خود را در آن شهر گذرانید.
میر عماد بزرگترین استاد خط نستعلیق است که هنر خطاطی تا کنون به خود دیده است. او در زمان خود نامبردار شد و نوشته هایش کلمه به کلمه سطر به سطر چون کاغذ زر خواهان یافت. پادشاهای ایران و هندوستان و عثمانی به داشتن قطعه ای از خط وی مباهات می کردند.
در اواخر عهد صفویان سومید خط خاص ایرانی یعنی شکسته نستعلیق اختراع گردید که امروزه آن را به اسم خط شکسته می شناسیم . خط شکسته در آغاز با خط نستعلیق فرق چندانی نداشت. همان نستعلیق بود که برخی از حروف آن در نتیجه تند نویسی شکسته می شد ولی بتدریج شکلی خاص به خود گرفت و از خط نستعلیق متمایز گردید.
معروفترین نویسنده خط شکسته درویش عبد المجید شاعر طالقانی است. همچنان که میر عماد خط نستعلیق را به رواج کمال بود. این هنرمند سخندان نیز خط شکسته را تکاملبخشید و شیوایی و استواری آن را به حد اعلی رسانید. درویش عبد المجید به سن سی و پنج در سال ۱۱۸۵ هجری قمری در گذشت.
خوشنویسی در قرن دوازدهم جز در شکسته نویسی و نسخ نویسی به انحطاط گرایید و راه سقوط و نزول پیمود. از هسخ نویسان این قرن ار همه مشهورتر میرزا احمد تبریزی است. وی در ایران آخرین هنرمندی است که خط نسخ را در کمال زیبایی تحریر نموده است.
با شروع قرن سیزدهم خوشنویسی اقلام ششگانه بیشتر روتج گرفت . در این قرن گروهی خوشنویسی به ظهور پیوستند و آثار نفیسی از زیر دست آنان بیرون آمد که مشهورترینشان میرزا ریزا کلهور است . وی یکی از استادان مسلم خط نستعلیق و از مشاهر این فن به شمار میرود . کلهور جمال هنر را با کمال اخلاق در خود جمع کرده بود مردی بسیار پاکدامان ، خوش سیرت و نیکو خوی بود و به هنر خود عشق بسیار می ورزید. در روزگار کلهور صنعت چاپ در ایران دایر شده بود. کتابهای که وی تحریر کرده است اغلب به طب رسیده و شیوه خط نویسی او سر مشق خوشنویسان عصر خود و دوره های بعد قرار گرفته است. عماد الکتاب قزوینی خوشنویسی بزرگ نیم قرن اخیر با آنکه نزد کلهور شاگردی نکرده بود به وسیله همین کتاب های چاپی ، شیوه او را به نیکوترین وجهی فرا گرفت. همچنانکه اکنون نیز خوشنویسان روزکار ما از شیوه کلهور تقلید می کنند.
تحلیل متنم
اقلام : جمع قلم، مجزا به معنی نوع خط : اقلام سته–۶ نوع خط. قلم شکسته– خط شکسته، قلم نستعلیق– خط نستعلیق.
انگاشته: اسم مفعول از مصدر انگاشتن به معنی تصویر کردن، پنداشتن فرض کردن. انگاشته شد – تصویر شد: خطوط میخی اشکال و صورسحر و جادو انگاشته شد– مردم گمان می کردند که علامتهای میخی شکلهای سحر و جادوست. این واژه فقط در زبان ادبی به کار می رود.
اواسط : جمع وسط : قسمتهای وسط بخشهای میانی : جنگ دوم جهانی در اواسط قرن بیستم میلادی به پایان رسید. در فاصله بین ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰ از اواسط قرن هشتم هجری به بعد . اواسط زمستان – ماه بهمن: اواسط روز – از ساعت ۱۰ تا ۱۲ : اواسط ماه – از روز دوازدهم تا پانزدهم : اواسط کار – بخش میانی کار : اواسط راه قسمتهای از راه که در میان یا وسط راه است.
اوایل(جمع اول) و اواخر( جمع اخر) نیز به ترتیب به معنی بخشهای آغاز و بخشهای پایان چیزی هستند. مثلا ، اوایل روز – از ساعت ۶ صبح تا حدود ساعت ۹صبح : اواخر ماه – از روز بیست و پنجم به بعد. اوایل قرن بیستم– از ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۰ : اواخر قرن هشتم – از ۷۹۰ تا ۸۰۰ . در زبان محاوره این سه کلمه با ها جمع بسته می شود. مثلا، اولهای صبح. اواخرهای پاییز وسطهای تابستان ، ویطهای راه.
اوستایی : صفت نسبت– منسوب یا مربوط به اوستا : خط اوستایی – خط منسوب به اوستا.
ایرانی : صفت نسبی نکره – ایرانی– (صفت نسبت) – ی ( پسوند نکره) – یک فرد ایرانی.
بد اندیش : اسم فاعل– بد( صفت) – اندیش (اسم فایل کوتاه از مصدر اندیشیدن) کسی که به می اندیشد، فردی که اندیشه بد دارد. مخصوص زبان ادبی است. در محاوره مترادفهای آن بد فکر ، بد نیت به کار می رود.
پاکدامن: کسی که جامه پاک دارد ، مجازاً به معنی عفیف. کسی که همه کارهایش اخلاقی است. مریم مقدس زنی پاکدامن بود.
تفهیم و تفاهیم: اسم مرکب– فهماندن و فهمیدن. مجازاً به معنی ارتبات زبانی و فکری: زبان وسیله تفهیم و تفاهم افراد جامعه است مخصوص زبان نوشتاری است.
خط نویسی یا خطاط – کسی که خط گوناگون را خوب می نویسد: میر عماد بزرگترین خط نویسی یا خطاطی تا کنون به خوب دیده است. مترادف آن : خوش نویسی.
Dostları ilə paylaş: |